ایران خبر می نویسد :
دکتر مصطفی چمران، در همان هفته اولی که جنگ تحمیلی آغاز شد، با حدود سی نفر از مردانی که با وی در نبردهای کردستان شرکت داشتند، با قطار به اهواز آمد. او ستاد عملیاتی خود را در دانشگاه این شهر تشکیل داد تا عملاً کار مقابله با تهاجم همه جانبه ارتش بعثی به سرزمینهای ایران را آغاز کند.
چمران پیشتر با دستور حضرت امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ به کردستان رفته و نقش مهمی در انهدام گروههای مسلح وابسته به صدام در آن دیار ایفا کرده و با شجاعتهای خود، شهر پاوه را از محاصره دشمن نجات داده بود.
او بر این باور بود که اگر اعلامیه امام و درخواست ایشان از مردم و نیروهای مسلح برای حرکت به سوی شهر پاوه نبود، ما در پاوه شکست خورده بودیم. او قدر انقلاب اسلامی و حاکم شدن مکتب اسلام را در ایران به خوبی درک میکرد، زیرا طعم تلخ نداشتن حکومت مردمی را در لبنان چشیده و با چشم خود، حملات اسرائیل را به مردم بیپناه فسطین و لبنان دیده بود. وی زمانی به اهواز آمد که ترس تصرف شهر از سوی دشمن میرفت و ارتش و سپاه و مردم، همه در پی راهی برای مقابله با دشمن بودند. او چند شبی را در محله گلستان در جنوب اهواز و در نزدیکی خط مقدم در منزل دوستش، شیخ علی شوشتری گذراند؛ شخصی که مغازهای داشت که آن را مغازه «صلوات» مینامیدند، زیرا بر بالای مغازهاش نوشته بود: «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
دکتر چمران، ستاد عملیات جنگهای نامنظم را با کمک انسانهایی با انگیزه و داوطلب از همه نوع و از سراسر کشور فعال کرد تا با شیوه خود و با تاکتیکهای چریکی به مصاف دشمن برود. البته شیوه جذب نیروی انسانی شهید چمران، که از همه گروهها، افراد رزمنده را میپذیرفت، مورد اعتراض برخی از کسانی که معتقد بودند افراد مؤمنتر باید در سازمانهای رزمی شرکت کنند، قرار میگرفت، ولی چمران بر این باور بود: هرکس که آماده دفاع در برابر تهاجم ارتش صدام است، میتواند در جبهه حضور یابد و جزو همراهان رزمنده وی قرار گیرد.
او از درد و رنج و سختی جبهه و جنگ استقبال میکرد و بر این باور بود که درد، دل آدمی را بیدار میکند، روح را صفا میدهد، غرور و خودخواهی را نابود میکند، نخوت و فراموشی را از بین میبرد و انسان را متوجه وجود خود میکند و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در راه خدا تحمل کرده است.
دکتر چمران در آن زمان، نماینده مجلس و از طرفی، نماینده حضرت امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در شورای عالی دفاع هم بود. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره دولت موقت، مدتی نیز وزیر دفاع بود. در همان روزهایی که او با تمام وجود در جبهههای جنوب حضور یافته بود، برخی از افراد و نمایندگان مجلس از وی خواسته بودند تا به مجلس بازگردد و در تدوین قوانین مناسب، فعال شود، ولی چمران به آنان گفت: «خدایا، تو شاهد باش که من میدان رزم را بر نشستن بر صندلی مجلس ترجیح میدهم».
او حتی در میدان جنگ هم به سنگرهای مطمئن یا پایگاههای نظامی دارای دفاع نسبتـاً مناسب نرفت، بلکه با شجاعت فوقالعادهای که داشت، مرتب در خط مقدم درگیری با دشمن حاضر میشد و با تمام قدرت در زیر رگبار گلولههای دشمن، با خصم میجنگید و پایداری خود را نشان میداد. چمران بهتر از هر کسی، معنی «جنگ»، «اشغال»، «آوارگی»، «دشمن» و «مقاومت» را میدانست و پیشتر در صف مقدم جبهه علیه اسرائیل و در جریان جنایات غاصبان بیرحم فلسطین، مفهوم این لغات را به خوبی دریافته بود.
چمران پس از تحصیل در رشته فیزیک هستهای، تصمیم گرفت به قدس شریف برود و علیه اسرائیل بجنگد. او برای آزادی قدس، پای به خاک لبنان گذاشت و توانست در کنار امام موسی صدر قرار گیرد و به همراه ایشان جنبش حرکت محرومان لبنان را پایهگذاری کند. چمران در این ایام با سفر به فلسطین و مصر، توانست جنگهای چریکی را فراگیرد تا در کنار مقاومت مردم لبنان باشد.
چمران پس از آغاز جنگ تحمیلی و حضور در جبهههای جنوب، شرایط آن روز کشور را ارزیابی کرده و دریافته بود که نمیتوان تنها با تکیه بر توان ارتش موجود، با دشمن مقابله کرد و ارتش بعثی را از تهاجم بازداشت. در آن دوران، ارتش ایران با مشکلات عدیدهای؛ از جمله مسئله فرماندهی، ساختار، سازمان و مسائل روحی ـ روانی روبهرو بود و نیاز به یک بازسازی اساسی داشت تا بتواند با دیدگاههای جدیدی، خود را سازمان داده و وارد عمل علیه دشمن شود. از طرفی، چنانچه حتی این مشکلات هم برای ارتش وجود نداشت استعداد و قدرت سازمانی آن نسبت به توان رزمی دشمن کمتر بود، به ویژه از نظر تعداد یگانهای زرهی و مکانیزه، نسبت به دشمن در شرایط نامساعدتری بود.
چمران همانند بسیاری دیگر از فرماندهان و برجستگان دفاع مقدس، به این نتیجه رسیده بود که باید در برابر برنامه گسترده دشمن، قدرت عظیم مردم را وارد صحنه نبرد کرد تا توازن قوا پدید و امکان غلبه بر دشمن فراهم آید، برای همین، با آموزش افراد داوطلب، آنان را در گروههای کوچک چریکی سازماندهی کرده و به محورهایی که ارتش بعثی در حال پیشروی بود، اعزام میکرد تا بتواند در کنار ارتش و سپاه و دیگر رزمندگان، جلوی تهاجمات دشمن را گرفته نگذارد شهرهای بزرگی چون اهواز و سوسنگرد به تصرف دشمن درآیند.